کد خبر: ۹۷۹۹
۰۳ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۰

برنده «خان هشتم» در کنار ورزش، داستان‌ هم می‌نویسد

طا‌ها ظریف‌باقری‌موقر از سن کم ورزش رزمی کاراته را شروع کرده و خیلی زود توانسته است پنج‌مدال استانی و سه‌مدال کشوری را به دست بیاورد. او امسال نیز برگزیده بخش قصه‌گویی سومین پویش فرهنگی ادبی «خان هشتم» شده است.

طا‌ها ظریف‌باقری‌موقر از سن کم ورزش رزمی کاراته را شروع کرده و خیلی زود توانسته است با طی‌کردن سطوح مختلف، دان ۲ این رشته را کسب کند. از دو سال قبل که با تمام‌شدن بیماری کرونا مسابقات دوباره شروع شد، او توانسته است پنج‌مدال استانی و سه‌مدال کشوری را به دست بیاورد.

این نوجوان سیزده‌ساله، در‌کنار ورزش، نوشتن را هم دنبال می‌کند و امسال برگزیده بخش قصه‌گویی سومین پویش فرهنگی ادبی «خان هشتم» شده است.

 

- از چندسالگی ورزش را شروع کردی؟
شش‌سال قبل همراه پدرم که خودش هم رزمی‌کار است، به باشگاه ورزش رزمی رفتم و در رشته کاراته‌کیوکوشین تمریناتم را شروع کردم. به‌خاطر علاقه‌ای که داشتم، خیلی تمرین می‌کردم. خیلی زود پیش رفتم و با یاد‌گرفتن ۲۵‌فرم کاتا، دو تا از کمربندهایم را به‌صورت تشویقی از رئیس سبک‌ها در مسابقات گرفتم.

- اولین مدالی را که کسب کردی، به خاطر داری؟
اولین مدال را زمانی گرفتم که کمربند سبز داشتم. ۹ سالم بود و در مسابقات استانی کاراته، در دو رشته کاتا و کومیته مدال طلا گرفتم.

- غیر از طلای استان چه مدال‌هایی داری؟
از سال ۱۴۰۰ که بعد‌از کرونا مسابقه‌ها شروع شد، در مسابقات استانی، دو مدال طلا، یک نقره و دو برنز کسب کرده‌ام. در مسابقات کشوری هم دو تا مدال طلا و یک برنز دارم که هر سه را سال قبل موفق شدم به دست بیاورم.

- از سخت‌ترین مبارزه‌ات بگو.
سال قبل بود که سه تا مسابقه داشتیم برای قهرمانی استان. مسابقه اول را بردم ولی در مسابقه دوم حریفم خیلی قوی بود و باهم پابه‌پا تا راند سوم پیش رفتیم. مسابقه حدود شش‌دقیقه طول کشیده بود و خیلی خسته شده بودم. یک حرکت نمایشی زدم که به نفع حریفم تمام شد و یک امتیاز از داوران گرفت. همان اتفاق باعث شد ببازم که بعد از سه راند مبارزه سخت، این باخت برایم ناراحت‌کننده بود.

- در مسیر ورزش، چه چیز‌هایی به تو انگیزه داده است؟
اولین‌باری که در مسابقات شرکت کردم، بچه‌ها را به صف کرده بودند. کمربند‌مشکی‌ها جلو بودند. من کمربند سبز داشتم و تقریبا وسط صف بودم. بابا بهم گفت: «طاها، می‌خواهم طوری تلاش کنی که یک روزی تو را در ردیف جلو ببینم.». همین حرف پدرم خیلی برایم انگیزه‌بخش بود و جدی‌تر تمرین می‌کردم.

- علاقه‌مندی‌های دیگری هم داری؟
کوه‌نوردی هم می‌کنم و تا‌به‌حال به قله‌های تیغ‌میان، ماندگار، فاراب و شیرباد رفته‌ام. اما علاوه‌بر ورزش به نوشتن هم علاقه دارم و به کلاس داستان‌نویسی می‌روم. سال گذشته هم در بخش قصه‌گویی سومین پویش استانی فرهنگی‌ادبی «خان هشتم» برگزیده شدم.

- درباره مطلبی که برگزیده شد، کمی توضیح بده.
در همایش «خان هشتم» گفتند داستانی بنویسیم درباره کمبود آب. مطلبی پنج‌صفحه‌ای نوشتم. داستان درباره نوجوانی بود که بر‌اثر اتفاقاتی به گذشته می‌رود و با رستم دیدار می‌کند و می‌گوید «به پهلوانی مثل شما نیازمندیم تا صرفه‌جویی را فرهنگ‌سازی کند.» رستم دوستانی داشت که دیو بودند و می‌توانستند به افکار مردم نفوذ کنند و از‌این‌طریق روی مردم اثر بگذارند تا آب کمتری مصرف کنند.

* این گزارش چهارشنبه ۳ مردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۷۹ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44